کد مطلب:77701 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

خطبه 217-نکوهش دنیا











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«دار بالبلاء محفوفه و بالغدر معروفه، لاتدوم احوالها و لا یسلم نزالها. احوال مختلفه و تارات متصرفه، العیش فیها مذموم و الامان منها معدوم و انما اهلها فیها اغراض مستهدفه، ترمیهم بسهامها و تفنیهم بحمامها.»

یعنی دنیا سرائی است فروگرفته شده به بلا و شناخته شده به مكر و حیله، همیشه ای نیست احوال اهلش و به سلامت نیست واردشوندگان بر او. دنیا حالهای مختلفه و مرات متغیره است، خوشگذرانی در آن ناپسندیده است و ایمنی از او مفقود است و نیستند اهل دنیا در دنیا مگر نشانه های هدف نصب شده ای، می زند دنیا ایشان را به تیرهای حوادث خود و نیست می گرداند ایشان را به مرگ خود.

«واعلموا-عبادالله-انكم و ما انتم فیه من هذه الدنیا علی سبیل من قد مضی قبلكم، ممن اطول منكم اعمارا و اعمر دیارا و ابعد آثارا، اصبحت اصواتهم هامده و ریاحهم راكده و اجسادهم بالیه و دیارهم خالیه و آثارهم عافیه، فاستبدلوا بالقصور المشیده و النمارق الممهده، الصخور و الاحجار المسنده و القبور اللاطئه الملحده، التی قد بنی بالخراب فنائها و شید بالتراب بنائها، فمحلها مقترب و ساكنها مغترب، بین اهل محله موحشین و اهل فراغ متشاغلین.»

یعنی بدانید ای بندگان خدا به تحقیق كه شما و آن چیزی كه شما در او هستید از دنیا، بر طریقه و راه كسی باشید كه به تحقیق گذشتند پیش از شما، از كسانی كه دراز عمرتر بودند از شما و خانه های آباد داشته تر بودند از شما و اثرهای دور از انعدام دارنده تر بودند از شما، داخل صبح شدند صداهای ایشان در حالتی كه فرونشسته است،

[صفحه 906]

و بادهای نخوت آنها در حالتی كه ساكن و ایستاده شده است و بدنهای ایشان در حالتی كه پوسیده شده است و آثار و بناهای ایشان در حالتی كه مندرس شده است، پس تبدیل كردند قصرهای افراشته را و فرشها و بالشهای گسترده را به سنگهای سخت و به سنگهای به دیوار افراشته و به قبرهای به زمین چسبیده ی لحد داشته شده ی آن چنانی كه بنا شده است از برای خراب شدن عرصه ی او را و بسته شده است از برای خاك گشتن بنیان او را، پس جای آن قبرها نزدیك است و ساكن در آنها به غربت رونده و دورشونده است، باشند در میان اهل محله ای كه وحشت كننده اند از آنها و در میان اهلی كه فارغند از كار دنیا و مشغولند به كار آخرت.

«لایستانسون بالاوطان و لا یتواصلون تواصل الجیران، علی ما بینهم من قرب الجوار و دنو الدار و كیف یكون بینهم تزاور و قد طحنهم بكلكله البلی و اكلتهم الجنادل و الثری و كان قد صرتم الی ما صاروا الیه و ارتهنكم ذلك المضجع و ضمكم ذلك المستودع، فكیف بكم لو تناهت بكم الامور و بعثرت القبور، ( هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت و ردوا الی الله مولیهم الحق و ضل عنهم ما كانوا یفترون).»

یعنی خواهش نمی كنند انس گرفتن با یكدیگر را در وطنها و پیوند نمی كنند با یكدیگر مثل پیوند كردن همسایگان، با وصف اینكه باشد در میان ایشان نزدیكی همسایه بودن و نزدیكی خانه داشتن و چگونه می باشد میانه ی ایشان دید و بازدید و حال آنكه خورد كرده است اعضای ایشان را سینه ی كهنه شدن و پوسیده گشتن و خورده است بدنهای ایشان را سنگهای سخت و خاك گور و گویا گردیده اید شما به حالتی كه گردیده اند رفتگان به آن حالت و به گرو برداشته است شما را آن خوابگاه گور و در یك مكان جمع كرده است شما را آن امانتگاه قبر، پس چگونه است حال شما در وقتی كه به نهایت برسد كارهای شما و برانگیزد و بیرون اندازد شما را گورها و در آن وقت می آزماید هر نفسی آنچه را كه پیش فرستاده از خوب و بد بودن (و بازگردانیده می شوند به سوی حساب خدای كه مالك بر حق ایشان است و گم شود از ایشان و به كار ایشان نیاید آنچه را كه افترای خدا بودن به او زده بودند).»

[صفحه 907]


صفحه 906، 907.